پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٢٨٣)

بازدید
٥٦٣
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : Bath duck اردک پلاستیکی اسباب بازی که بیشتر اوقات برای بازی کردن کودکان در حمام، به دست آنها داده می شود. نمونه : There was a y ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : بانجو ( سازی رشته ای، شبیه گیتار که بدنه ای گرد و چهار سیم یا بیشتر دارد و بیشتر در موسیقی های سبک western و country کاربرد دارد و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Noun - uncountable : از شیر گرفتن بچه انسان یا حیوان ( به این معنی که دیگر از شیر مادرش تغذیه نشده و شروع به تغذیه او با سایر خوراکی ها می کنند. ) ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : توپ دیسکو ( توپ گردی که با قطعات کوچک آینه پوشیده شده و از سقف ( به خصوص سقف کلاب ها و دیسکوها ) آویزان می شود تا با بازتاب دادن ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Idiom - informal - especially American : Take a rain check on something رد کردن دعوت دیگران و موکول کردن آن به وقت بهتر همچنین از این اصطلاح برای ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

idiom - UK informal humorous : بلوف نزن خالی نبند نمونه : 1 - Your dad’s a racing driver? Pull the other one 2 - Helen, mountain climbing? Pull the ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

idiom : پارتی بازی کردن از نفوذ خود بر دیگران ( به خصوص افراد مهم ) استفاده کردن برای رسیدن به اهداف خویش یا کمک به دیگران نمونه : 1 - Francis pulle ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

idiom : تصمیم فوری گرفتن پاسخ سریع دادن نمونه : 1 - In this job you need to be able to think on your feet 2 - I'd never heard about the company bef ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

idiom : 1 - سر عقل آمدن نمونه : It’s time she came to her senses and got a job. 2 - به هوش آمدن ( کسی که بیهوش شده بوده است. ) نمونه : "I must h ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : ۱ : ماشین ظرفشویی ۲ : کارگر ظرفشویی ( به خصوص در رستوران ها )

پیشنهاد
٠

Phrase : صبر داشته باش عجله نکن ( عبارتی است به این معنی که رسیدن به چیزی مهم، زمان می برد و نباید انتظار موفقیت فوری داشته باشید ) نمونه : I was ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable - informal : ⬅️ علاقه مند شدید به مسائل فرهنگی مانند: موسیقی، هنر، تئاتر ، سینما و . . . . ⬅️ کسی که مشتاقانه در فعالیت های فرهنگی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable - American English : باربر درون فرودگاه نمونه : There are two difficulty levels, and depending on the difficulty selected, players ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Idiom - US - informal : put/press/push the pedal to the metal ۱ : وسیله نقلیه ای را با سرعت زیاد راندن ۲ : سخت تر یا سریع تر کار کردن ( به خصوص برا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

1: noun - countable - uncountable : سرمایه اولیه ( پولی که برای راه اندازی یک شغل یا یک فعالیت اجتماعی و . . . . مجبور به خرج کردن آن هستیم. ) نمون ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خامه پرچرب خامه غلیظ

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : Airer لباس خشک کن پایه ای که لباس های خیس را برای خشک شدن روی آن پهن می کنند. به عنوان نمونه : Baby clothes were hanging on a d ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : Drying rack ( US ) لباس خشک کن پایه ای که لباس های خیس را برای خشک شدن روی آن پهن می کنند. به عنوان نمونه : You can hang your w ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

پس با این حساب. . . پس بدین ترتیب. . . بنابراین. . . پس سرانجام. . .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Adjective : نیمه باز ( در یا پنجره ای که به صورت نصفه، باز گذاشته شده است. ) به عنوان نمونه : I went back to the door and opened it, leaving it aj ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : راهزن دزد سر گردنه دزد مسلح فردی که به کمک اسلحه سرد یا گرم و عموما در خارج از شهر، اقدام به دزدی می کند. به عنوان نمونه : No wo ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : غارتگر چپاول گر کسی که پس از وقوع بلایی طبیعی ( مانند سیل، زلزله و . . . ) جنگ یا اعتراضات خشونت آمیز ( که شهر در نابسامانی و هرج ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : سارق ماشین ماشین دزد ( کسی که اتومبیلی را می دزد و سپس شروع به راندن آن با سرعت بسیار زیاد و به طرز خطرناکی می کند و این کار را ص ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرتکب شدن مرتکب ( انجام کاری خلاف قانون ) شدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable - uncountable : پاته غذایی که از گوشت یا ماهی درست شده و آن را روی نان مالیده و می خورند. به عنوان نمونه : Originally a pate was a ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Adjective : ضد تَرَک خوردگی ضد تَرَک ( صفتی است که برای کِرِم ها به کار می رود. ) به عنوان نمونه : She bought an anti - chap cream

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Adjective : سودجو منفعت طلب به نفع خود کار کن ( کسی که کاری را فقط زمانی انجام می دهد که سودی برای خودش داشته باشد، در غیر این صورت آن کار را انجام ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : فرچه اصلاح صورت ( فرچه کوچکی که به کمک آن خمیر ریش تراشی یا صابون را بر روی صورت خود مالیده و ریش را اصلاح می کنیم. ) به عنوان ن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Idiom : Catch someone by surprise Throw someone off guard غافلگیر کردن ( کسی با انجام کاری، به طوری که طرف مقابل احساس سردرگمی یا تردید کند و آمادگی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : طوفان شن ( باد پرسرعتی که در صحرا از روی زمین برخاسته و حجم زیادی از گرد و خاک و شن را به هوا بلند می کند. ) به عنوان نمونه : At ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جدی گرفتن سَرسَری نگرفتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سَرسَری گرفتن دست کم گرفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : نردبان دوپله نردبان تاشو به عنوان نمونه : In the next scene, she tries to climb a stepladder

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Verb : وقتی درباره قطعه زمینی صحبت می شود: 👇 شیب پیدا کردن به سمتِ. . . کج شدن به سمتِ. . . متمایل شدن به سمتِ. . . به عنوان نمونه : The garden ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Phrasal verb : Hit speed of ( some amount ) ( در وسایل نقلیه ) به سرعت خاصی دست یافتن به عنوان نمونه : With a car like that, you could hit speeds ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : رزوس میمون رزوس میمون ماکاک رزوس میمون آسیایی که در آزمایش های پزشکی از آن ها استفاده می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Idiom : Lay a finger on someone به کسی صدمه زدن ( هرچند صدمه ای کوچک باشد ) دست روی کسی بلند کردن مویی از سر کسی کم شدن به عنوان نمونه : Don't you ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Adjective - informal : ژله ای ( مثل ژله، لرزان و تکان خورنده ) لرزان به عنوان نمونه : People are always complaining about that jiggly stuff around ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Idiom : امیدوارم که این اتفاق نیفته امیدوارم که اینجوری نباشه ایشالا که این اتفاق نیفتاده باشه ایشالا که راست نیست امیدوارم که دروغ باشه به عنوان نم ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable - informal : عیب یا مشکل پنهان به عنوان نمونه : That sales price sounds too good to be true – there must be a catch to it somewhere

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Phrasal verb - informal : از فاز غم و غصه و عصبانیت خارج شدن از غم و غصه دست برداشتن به عنوان نمونه : He just can't snap out of the depression he's ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Phrasal verb : Make amends by doing sth Make amends for sth جبران کردن ( انجام کاری خوب برای نشان دادن اینکه بابت انجام کاری در گذشته، پشیمان و شرمسا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable : نژادی از سگ های کوچک با موهایی کوتاه و صورتی پهن، بینی بسیار کوتاه و دُمی مجعد به عنوان نمونه : The pug rides skateboard and love ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Idiom : To be beneath your dignity to do sth انجام کاری، در شان شما نبودن به عنوان نمونه : It's beneath your dignity to smoke

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Phrasal verb - informal : Buddy up to/with someone با کسی دوست صمیمی شدن با کسی پسرخاله شدن ( به منظور گرفتن کمک از وی یا بهره بردن از دوستی با وی ) ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun : سُسی تند که از فلفل چیلی قرمز، سرکه، شکر، سیر و نمک تهیه شده و به ویژه در غذاهای ویتنامی و تایلندی استفاده می شود.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Idiom : Wrench yourself free خود را با زور از آغوش کسی که شما را در آغوش گرفته است، بیرون آوردن خود را با زور از چنگ کسی رهاندن به عنوان نمونه : Wit ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : کشتی اقیانوس پیما ( کشتی بسیار بزرگی که مسافت های طولانی را در اقیانوس ها طی می کند و می تواند مسافری یا باری باشد. )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Verb - transitive : شوکه و عصبانی کردن ( به دلیل قبول نداشتن چیزی به صورت بسیار شدید و جدی ) در شخصی باعث ایجاد احساساتی مانند شوکه شدن و خشم، گردید ...

پیشنهاد
٠

اصطلاح درست به صورت زیر است: Put the cat among THE pigeons می باشد.